تاکنون تعداد اندکی از شرکتها برای اندازهگیری و ارزیابی دانش و داراییهای نامشهود جدید تلاش کردهاند. نتایج تحقیقی در کشور استرالیا نشان داد که عناصر کلیدی سرمایه فکری به طور ضعیفی درک شده، به طور نامناسب تعریف شده و به طور ناکارآمد مدیریت و گزارش شدهاند. در اقتصاد دانش محور، از سرمایه فکری به منظور ایجاد ارزش برای سازمان استفاده میشود. امروزه شاهد رشد اهمیت سرمایههای فکری، به عنوان یک ابزار موثر برای افزایش رقابت شرکتها هستیم و این امر موجب افزایش اهمیت سرمایهی فکری به عنوان مقولهای پژوهشی و اقتصادی شده است. نقش و سهم سرمایه فکری در پیشرفت مدیریتی، فنی و اجتماعی، اقتصادی، موضوع تحقیقات جدید قرار گرفته است، به طوری که آن را ابزاری ارزشمند برای توسعهی داراییهای کلیدی یک سازمان میدانند. اندازهگیری سرمایه فکری به منظور مقایسه شرکتهای مختلف، تعیین ارزش واقعی آنها و حتی بهبود کنترلهای آنها، براساس رویکردی راهبردی از دارایی های نامشهود استوار است.
سرمایه فکری زاده عرصه علم و دانش است. هنوز این واژه در دوران تکوین خود بسر میبرد. علی رغم این که، سیستمهای بیشتری در حال استفاده از سرمایه فکری هستند، اما هنوز هم بسیاری از افراد شاغل در سازمانها و بنگاههای اقتصادی اطلاعی از این مفهوم ندارند. در اقتصاد امروز، دانش به عنوان مهمترین سرمایه، جایگزین سرمایه مالی و فیزیکی شده است. در طول عصر صنعت بهای تمام شده داراییها، کارخانجات، تجهیزات و مواد خام بود که برای موفقیت یک تجارت لازم بود. اما در عصر اطلاعات این استفاده موثر از سرمایههای فکری است که معمولا در موفقیت یا شکست یک مجموعه موثر است. بنابراین مدیران نیاز دارند که بتواند اثر تلاشهای مدیریت دانش را بر عملکرد سازمان خود اندازهگیری کند. اغلب شاخصهای عملی مدیریت دانش برای اندازهگیری داراییهای دانش یا سرمایه فردی متمرکز هستند و فرض میکند که خروجی مدیریت دانش بر میزان سرمایهگذاری موثر است.
در سال ۱۹۸۲ از هر صد دلار سرمایهگذاری در سهام شرکتهای تولیدی امریکا، ۶۲ درصد از این سرمایهگذاری صرف داراییهای مشهود میشد و داراییهای مشهود سهم عظیمی از ارزش بازار شرکتها را در بر میگرفتند. اما در سال ۱۹۹۹ این درصد به ۱۶ درصد رسید و حدود ۸۴ درصد را سرمایههای فکری تشکیل میدادند. این افزایش سهم داراییهای فکری نشانگر اهمیت روز افزوان این داراییها در شرکتها میباشد و بیانگر نقش حیاتی آنها و بر اساس تحقیقات انجام شده شرکتهایی که سطح بالاتری از تمرکز و کنترل بر روی دارایی فکری خود دارند، دارای موفقیت بیشتری بوده و نوسان قیمت سهام در این شرکتها بسیار اندک است. اصطلاح «سرمایهی فکری» را نخستین بار جان کنت گالبرایت در سال ۱۹۶۹ مطرح کرد. پیش از آن، پیتر دراکر اصطلاح «کارگر دانشی» را به کار برده بود. در تعریفی ساده، سرمایهی فکری عبارت است از تفاوت بین ارزش بازاری و ارزش دفتری داراییهای یک شرکت.
بر اساس این تعریف، سرمایهی فکری، شامل فرآیندها و داراییهایی است که در ترازنامه منعکس نمیشود. نکتهی قابل بررسی آن است که همانطور که اشاره شد، سرمایه فکری در واقع مدیریت سرمایهگذاری سازمان را بر عهده دارد که بنا بر نظر صاحبنظران در مقابل سرمایه فیزیکی فرار گرفته یا به نوعی مکمل آن است. سرمایه فکری، سرمایهای است که ناملموس و نامشهود بوده و از لحاظ کمی اندازهگیری آن سخت و دشوار است. ولی از سویی باید به این نکته توجه داشت که ارائهی شاخصهای مدون و حتیالامکان کمی است که میتواند بکارگیری سرمایه فکری در سازمان را برای مدیران توجیه کند. این گفته لرد کلوین در اینجا میتواند صادق باشد و اهمیت تدوین شاخصها و سنجههای اندازهگیری مدیریت دانش و سرمایه فکری را نشان دهد: «وقتی از آنچه صحبت میکنید، بتوانید آن را به صورت کمی و عددی بیان نموده و اندازه گیری کنید، میتوانید درک مناسبی از آن بدست آورید.
اما در مقابل، وقتی نتوانید منظور خود را به صورت کمی و عددی بیان کنید در واقع نمیتوانید درک و شناخت مناسبی از آن حاصل نمایید است که معمولا در ترازنامه منعکس نمیشوند.» نخستین اثر نظری در حوزهی دارایی های نامشهود در سالهای نخستین دههی هشتاد توسط ایتامی در ژاین منتشر شد. کوجانسیوو و لانکوییست درمقالهی «تحقیق در ارزش و کارایی سرمایه فکری» بیان میکنند که سرمایهی فکری برای رقابتپذیری بنگاهها صرفنظر از نوع صنعت بسیار مهم است، هرچند که برای بنگاههای دانشمحور به دلیل این که عمده منابع آنها را غیر مشهود تشکیل میدهند، اهمیت بیشتری دارد. وان مین لو و همکاران در مقالهی « قابلیت و کارایی سرمایه فکری، مورد شرکتهای تولیدکنندهی نیمه هادی در تایوان» از اهمیت افزایش ارزش شرکت از طریق مدیریت سرمایه فکری در محیط شدیدا رقابتی بحث میکند؛ ایشان با استفاده از روش مرزی ناپارامتری تحلیل پوششی دادهها به این نتیجه رسیدهاند که عملکرد سرمایهی فکری را میباید عنصر کلیدی دستیابی به نوآوری بیشتر و کسب مزیتهای رقابتی تلقی کرد.
شائوچی چنگ و همکاران در مقالهی «تأثیر تجربهی اتحاد و سرمایه فکری بر ایجاد ارزش اتحادهای راهبردی بینالمللی» براساس نمونه ای از بنگاههای ایالات متحده به تحقیق دربارهی تاثیر سرمایهی فکری برخوردارند منافع ثروتی بیشتری کسب میکنند؛ هم چنین، اندر کنش مثبت و معنی داری بین سرمایه فکری و تجربه اتحاد وجود دارد. بنتیس وهالند مقالهی خود در سال ۲۰۰۲، سرمایه فکری را این طور تعریف میکنند: سرمایه فکری ذخیرهای از دانش را که در نقطه خاصی از زمان در یک سازمان وجود دارد، نشان میدهد. در این تعریف ارتباط بین سرمایه فکر و یادگیری سازمانی مورد توجه قرار گرفته است. برای درک بیشتر مفهوم سرمایه فکری، تعاریف مختلفی در مورد آن گفته شده است که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
استوارت اعتقاد دارد، سرمایه فکری مجموعهای از دانش، اطلاعات، داراییهای فکری، تجربه، رقابت و یادگیری سازمانی است که میتواند برای ایجاد ثروت به کار گرفته شود. در واقع سرمایه فکری تمامی کارکنان، دانش سازمانی و تواناییهای آن را برای ایجاد ارزش افزوده در بر میگیرد و باعث منافع رقابتی مستمر میشود. بنتیس سرمایه فکری را به عنوان مجموعهای از دارایی های نامشهود (منابع، تواناییها، رقابت) تعریف میکند که از عملکرد سازمانی و ایجاد ارزش به دست میآیند. ادوینسون و مالون، سرمایه فکری را «اطلاعات و دانش به کار برده شده برای کار کردن، جهت ایجاد ارزش» تعریف میکنند. بروکینگ سرمایههای فکری را در چهار چوبی جامع تر ارائه نموده است، این چهارچوب مقوله های زیر را در IC شامل میشود:
– داراییهای بازار (شامل خدمات و نام تجاری تولیدی و وفاداری مشتریان)
– داراییهای فکری (شامل حق امتیاز، فرمولهای سری و نظایر آن)
– داراییهای انسان محور (شامل آموزش، دانش کاری ویژگیها و خصوصیات حرفهای و….)
– داراییهای زیربنایی (فلسفه مدیریت، فرهنگ مشارکت، سیستمهای شبکهای و….)
اما تعریف عمومی که به نظر میرسد پذیرش وسیعتری داشته است و مورد قبول جامعه آکادمیک قرار گرفته است شامل سه جزء زیر است: سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری (سازمانی) و سرمایه ارتباطی (مشتری مداری). هاردوار در مقالات و اظهارات خود ارزشمندترین و مهمترین منابع یک شرکت را سرمایههای فکری و داراییهای نامشهود آن میداند. از نظر وی به خاطر ویژگیهای خاص این داراییها یعنی منابع فکری شرکت، حالت انحصاری و یگانه دارند و قابل کپیبرداری و تقلید نیستند و به این دلیل برای شرکت ارزشمند هستند و میتوانند مزیتهای رقابتی را برای شرکت ایجاد کنند. با وجود شباهت سرمایه فکری با داراییهای مشهود، در توانایی بالقوه برای ایجاد جریانهای نقدی آتی، اما ویژگیهایی که سرمایه فکری را از این داراییها متمایز میکنند، عبارتند از:
- داراییهای فکری، داراییهای غیر رقابتی هستند. بر خلاف داراییهای فیزیکی که فقط میتوانند برای انجام یک کار به خصوص در یک زمان خاص مورد استفاده قرار بگیرند، داراییهای فکری را میتوان به طور همزمان برای چند امر خاص به کار گرفت. برای مثال، سیستم پشتیبانی از مشتری میتواند، امکان حمایت از هزاران مشتری را در یک زمان خاص فراهم کند. این توانایی یکی از مهمترین معیارهای برتری داراییهای فکری بر داراییهای فیزیکی است.
- سرمایهی انسانی و سرمایه رابطهای، قابلیت تبدیل شدن به مالکیت شخصی ندارند، بلکه باید بین کارکنان و مشتریان و تامینکنندگان مشترک باشند. بنابراین، رشد این نوع از داراییها نیاز به مراقبت و توجه جدی دارد. عدم توجه به این نکته باعث عدم موفقیت در توفیقات مالی شرکتها و بنگاههای اقتصادی میباشد. سرمایهی انسانی در هر بنگاه دارای نقش عمدهای است و این نقش هنگامی دو چندان میشود که بتوان از توانایی فکر و خلاقیت آنها نیز استفاده کرد. این بهرهبرداری نیازمند نوعی مدیریت خاصی میباشد که به مدیریت دانش موسوم میباشد.
داراییهای فکری، شامل کلیه داراییهای غیر مشهودی است که در کسب و کار مورد استفاده قرار میگیرد ولیکن ممکن است به صورت مستقیم توسط مالکیت فکری قابل حمایت نباشد. به طور کلی هر کسب و کاری مالک سه نوع دارایی است. داراییهای پولی، داراییهای فیزیکی و داراییهای معنوى. دارایىهاى پولی شامل پول، اعتبار و یا وام است. داراییهای فیزیکی شامل تجهیزات، زمین، ساختمان، کالاها و موجودی انبار است و لذا هر نوع دارایی غیرفیزیکی دیگر در زیر مجموعه داراییهای معنوی قرار میگیرد. به طور کلی میتوان داراییهای معنوی را در سه گروه عمده طبقهبندی کرد که عبارتند از: دانش فنی، اطلاعات اختصاصی و بانک اطلاعاتی تجاری و همچنین شیوهها، ایدهها و یا طرحهای اصلی و جدید را طبقهبندی کرد. برداشت کلی از داراییهای معنوی میتواند کلیه داراییهایی غیر مشهودی را شامل شود که یک کسب و کار را از رقبایش متمایز میسازد. در یک اقتصاد دانشمحور، امکان رقابت میان موسسات رقیب عموما در گرو تولید محصولات با ارزش افزوده بالا، آن هم با قیمت رقابتی است. امروزه که اقتصاد در مسیر جهانی شدن گام برمیدارد، موسسات تولیدی و خدماتی، حتی اگر تمام فعالیت اقتصادی خود را در چارچوب مرزهای ملی نیز محدود کرده باشند، برای بقا ناگزیرند که کالا و یا خدمت خود را با کیفیت و قیمت رقابتی جهانی عرضه کنند. برای امکان ارائه کالاها و خدماتی با قیمت و کیفیت رقابتی و بقا در این بازار، مؤسسات تجاری ناگزیرند با اتخاذ یک راهبرد تجاری مستمر، همواره هزینههای تولید را کاهش دهند و با بالابردن کیفیت کالاها و خدمات، سهم خود را در بازار حفظ کنند و بر آن بیفزایند. نیل به این مقصود ممکن نیست مگر از طریق سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه، بهرهگیری از فناوریهای نو، توسعه مدیریت دانش، ایجاد و به کارگیری طرحها و ایده های نو، ارزیابی کارآمد کالاها و خدمات.
برای سازماندهی و اجرای این فعالیتها به سرمایهگذاری نیاز است که برای بنگاههای تجاری، به خصوص بنگاههای کوچک و متوسط، چنین سرمایهگذارییای دشوار است. در این وضعیت، اگر حمایت قانونی و عملی از حقوق مالکیت فکری وجود نداشته باشد، حاصل سرمایهگذاری که همان داراییهای فکری است مورد سرقت یا نسخهبرداری قرار خواهد گرفت. این حمایت از مالکیت فکری است که در موسسات تولیدی و خدماتی انگیزه سرمایه گذاری در تحقیق، توسعه و نوآوری ایجاد میکند زیرا مطمئن هستند داراییهای فکری آنها مانند: ابتکارشان در تولید کالا، ابداع طرح جدیدشان برای محصول و خوش اعتباری نامشان در بازار؛ مورد سوء استفاده قرار نخواهد گرفت.
آمار و ارقام نقش و جایگاه مالکیت معنوی را در بازار تجارت جهانی، اهمیت و روند تغییر ترکیب سرمایه در شرکتها را به نحوی ملموس نشان میدهد:
در سال ۱۹۸۲ حدود ۶۲ درصد از دارایی شرکتهای آمریکایی را داراییهای مادی آنها مثل ساختمان، زمین، ماشین آلات، مواد اولیه، پول و مانند این ها تشکیل میداد، در حالی که در سال ۲۰۰۰ سهم داراییهای فکری (اموال فکری) این شرکتها به ۷۰ درصد مجموع دارایی آنها بالغ شد و سهم داراییهای مادی به کمتر از یک سوم مجموع داراییهای آنها تقلیل یافت. در سوی دیگر دنیا، در اروپا نیز رشد ارزش داراییهای معنوی چشمگیر بوده است، به طوری که در آغاز دهه ۱۹۹۰ میلادی سهم داراییهای غیرمادی موسسات و شرکت های تجاری در این منطقه از جهان به بیش از یک سوم مجموع داراییهای آنها رسیده است.
به عنوان نمونه، در سال ۱۹۹۲ در کشور هلند بیش از ۳۵ درصد از مجموع سرمایهگذاری صورت گرفته در بخش خصوصی و دولتی، مربوط به داراییهای معنوی انجام میشود. از طرف دیگر، تحقیقات نشان میدهد که برخورداری یک کشور از نظام مالکیت معنوی صحیح نقشی بسیار اساسی و تعیینکننده در جلب سرمایهگذاری خارجی در آن کشور دارد. به عنوان یک نمونه خوب، میتوان به وضعیت کشور هندوستان اشاره کرد که اصلاح نظام حمایت از حق اختراع و علامت تجاری در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی، تاثیر بسزایی در فرآیند جذب سرمایه گذاران خارجی به اقتصاد و بازارهای این کشور بوده است. نمونه دیگر، کشور برزیل است که با اصلاح قانون مربوط به مالکیت صنعتی خود در سال ۱۹۹۶ با یورش سرمایه گذاری خارجی مواجه بوده است. اگر به ارزش داراییهای فکری در مقیاس کوچکتر و در سطح بنگاههای اقتصادی که در واقع آجرهای سازنده بنای اقتصادهای ملی هستند، نگاه کنیم نیز همین وضع را مشاهده خواهیم کرد. در حقیقت، اختلاف فاحش و فزایندهای که میان ارزش اسمی و ارزش واقعی سهام شرکتهای بزرگ تجاری وجود دارد، تا حد بسیار زیادی به همین داراییهای غیرمادی مثل نام تجاری، روابط با مشتریان، حق اختراع، علامت تجاری مربوط می شود. مگفا (مرکز گسترش فناوری اطلاعات) وابسته به سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، در راستای ماموریت محوله، برای توسعه صنعت فناوری اطلاعات با مشارکت بخش خصوصی اقدام به سرمایهگذاری در (ICT) فناوری اطلاعات و ارتباطات میکند. یکی از چالشهای اصلی در توسعه صنایع پیشرفته عدم وجود بازار داراییهای معنوی است که عدم حمایت قانون آن را تشدید کرده است. سرمایهگذاری در صنایع پیشرفته با مخاطرات و ریسکهای زیادی همراه است.
یکی از مخاطرات اصلی در این حوزه، ارزشگذاری و تعیین ارزش واقعی فناوری، دانش فنی و سایر آوردههای غیرنقدی شرکاست. وظیفه واحد سرمایهگذاری مگفا، شناسایی حوزههای مناسب برای سرمایهگذاری، انتخاب شریک و تهیه طرح تجاری مرتبط با فعالیت مشترک است. در راستای تهیه طرح تجاری، تعیین سهم و آوردههای طرفین یکی از مهمترین چالشهای این واحد است. تجربیات واحد سرمایهگذاری مبین این امر است که اکثر شرکای داخلی برخلاف شرکای خارجی، از وجود و اهمیت داراییهای معنوی خود کم اطلاع و گاها بیاطلاع هستند. پس از آگاهی از وجود چنین داراییهایی، برآورد آنها از ارزش واقعی آوردهها، معمولا برپایه مدارک ناقص، برآوردهای شخصی و بدون مستدلات قابل قبول است. دلایل به وجود آمدن چنین مشکلاتی عدم وجود بازار داراییهای غیرنقدی در اقتصاد دولتی و عمدتا انحصاری ایران و نقصان ارتباطات تجاری بین المللی است.
به منظور غلبه براین چالش، واحد سرمایهگذاری مگفا اقدام به تشکیل تیمی برای ارزیابی و ارزشگذاری آوردههای غیرنقدی شرکا کرده است. فعالیت این تیم به تهیه، تدوین و به کارگیری رویههای ارزش گذاری علمی باتوجه به ماهیت و نوع دارایی منجر شده است.